English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9252 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
countermeasures U اقدامات متقابل
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter surveillance U عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
attrition sweeping U مین روبی ضد عملیات فرسایشی دشمن
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
proceedings U اقدامات
goings-on U اقدامات
doings U اقدامات
undertakings U اقدامات
proceeding U اقدامات
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
hostile acts U اقدامات خصمانه
legal proceedings U اقدامات قانونی
hostile acts U اقدامات دشمنانه
civil proceedings U اقدامات حقوقی
precautionary measures U اقدامات احتیاطی
preventive action U اقدامات احتیاطی
security measures U اقدامات تامینیه
security countermeasures U اقدامات تامینی
preventive action U اقدامات تامینی
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
control measures U اقدامات کنترلی
electronic counter counter measures U اقدامات ضد ضد الکترونیکی
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
Precautionary measures. U اقدامات احتیاطی
to intensify one's actions U اقدامات خودراسخت
follow up U اقدامات بعدی
to take measures U اقدامات بعمل اوردن
to take steps U اقدامات بعمل اوردن
preassault U اقدامات قبل از هجوم
Provocative acts. U اقدامات تحریک آمیز گ
take steps U اقدامات بعمل امده
to intensify one's actions U برشدت اقدامات خود افزودن
suppression measures U اقدامات برای جلو گیری
logistics U اقدامات مربوط به تهیه و توزیع
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
disorganising U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
repelling U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
polar U متقابل
reciprocal U متقابل
interactional U متقابل
opposed U متقابل
reciprocative U متقابل
correspounding U متقابل
countering U متقابل
countered U متقابل
counter U متقابل
mutual U متقابل
opposing U متقابل
interactive U متقابل
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
counter offensive U حمله متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counter purchase U خرید متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
counterattack U حمله متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
counterpoise U سیم متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
countered U ضربت متقابل
countermine U توط ئه متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
countering U ضربت متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counterwork U عمل متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
counter U ضربت متقابل
cross check U بررسی متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
interaction U اثر متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
interaction U عمل متقابل
interaction U کنش متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
counter propaganda U تبلیغ متقابل
cross-check U بررسی متقابل
retaliation U عمل متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
antitype U نوع متقابل
reciprocity U عمل متقابل
counter fire U اتش متقابل
counter current U جریان متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counter attraction U کشش متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
back pressure U فشار متقابل
cross action U دعوی متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
recrimination U اتهام متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
interplay U اثر متقابل
mutual induction U القای متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
opposite phase U فاز متقابل
recriminations U اتهام متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
recrimination U تهمت متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
Recent search history Forum search
1دست به اقدامات عجیب و غریبی می زنند تا دل محبوب خود را بدست بیاورند و جواب مثبت را از او بگیرند.
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com